روزگار سخت که تموم بشه ...
میرم میزنم رو دوش خدا و میگم... من ساختم...
ولی دیگه با کسی اینکارو نکن...
خیلی سخته...

کاش برای اثبات مردانگیم مجبور نبودم کزیر دوش حمام گریه کنم...
دنیایم بی تو بی اغوش بی اغوش و سرد و تاریک است!!!!

گوش کن! صدای نفسهای پاییز را می شنوی؟؟؟
و این زیباترین فصل خدا می آید.
غمهایت را به برگهای درختان آویزان کن
چند روز دیگر می ریزند ...
پاییز در راه است ، اندکی از مهر پیداست.
حتی در این دوران بی مهری
باز هم پاییز زیباست!
مهرت افزون ، پاییزت خجسته

آن سوی سرزمین ها ، نمیدانم کجاست

ولی دور نیست ، لحظه آمدنت نزدیک است

ذهن من به لحظه آغوش کشیدنت درگیر است

تنهایی دیگر به سراغ من نیا ، که دیگه خیلی دیر است …

 گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند
 
که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند
 
گاهی پرتاب سنگی کوچک یاد آور پرواز و آسمان است

رفتـــــــــــی …؟؟؟

 فدای چشمان خیسم…

 وعــــــــــده ما آن روزی باشد

 که برای نوازش دسـتــــ هایم…آغوشـــــــــــــــــــــم…

 بوســـــــــــهـا و مهربانـــــــــــــــی هایمــ…

 مثل ســـــــــــگ  لـــــــــــــــــــــــــه لـــــــــــــــــــــــــــه بزنی…!

 نـــــــــروز اگر ؛

پشتــــــــ گوشتــــــ را دیدی ؛

مـــــــــــــــرا هم خواهـــــــــــــــــــــی دید …حلالـــــــــــــت نمیکنــــــــــــــــم ...

صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی

کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی

دیوانگی شاخ ودم ندارد.
 همین که ساعت ها و روزها.
به فکرو خیال کسی هستی که به فکرت نیست.
 خود نوعی دیوانگیست...واقعا!!!

خـ ـُدآیـ ـآ. . .

کـ ـَمی بـ ـیآجُـ ـلوتـ ـَر. . .

میـ ـخوآهـ َـم دَرِِِ ِگـ ـوشـ ـَتـ ـc چـ ـیزی بگِـ ـویـ ـَم. . .

ایـ ـن یـ ـِک اِعـ ـتـ ـِرافـ ـc اَسـ ـتـ ـc. . .

مـ ـَن. . .

بـ ـی او. . .

دَوآم نِـ ـمـ ـی آوَرم. . .

این عکس واسم یه خاطره هست به بزرگی زندگیم

لباسـهایـم کـه تنگ مـی شوند

همه را مـی دهـم بـه این و آن

 امـا دلِ تنگـم را چـه کنـم؟

کلا موجود بی آزاری ام من ،

زورم فقط به گوشیم میرسه

وقتی کم میارم!

خاموشش که میکنم

 حس میکنم انتقامم رو از دنیا گرفتم

رسم زندگی این است: روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی

به

همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد

و

تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟

این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان

مرا همینگونه که بد هستم دوست داشته باش !!!

 خوب ها را همه دوست دارن !!! 

اسمتو رو سیگار نوشتم و برای اولین بار کشیدم تا بسوزی و فراموشت کنم

اما نمیدونستم با هر پوک ذره ذره میری تو نفسم و میشی همه کسم

تو چشمای پر از اشکم به دنبال چی میگردی؟
منو بازیچه ی دست هوسهای خودت کردی
میگفتی مال هم میشیم یه روزی تو ابدا” ما
اما تو از اینجا داری میری بدون من خودت تنها
همش تقصیر قلبم بود که از دنیا تورو میخواست
داری میری برای من همین جا اخر دنیاست
همش تقصیر قلبم بود که از دنیا تورو میخواست
داری میری برای من همین جا اخر دنیاست

تموم آرزو های منو کشتی با بی رحمی
تو از عاشق شدن حتی یه خط شعرم نمیفهمی
خیانت کردی بی احساس یکی رو تو دلت داشتی
که عمری عشقمو پای یه حس ساده میزاشتی
همش تقصیر قلبم بود که از دنیا تورو میخواست
داری میری برای من همین جا اخر دنیاست
همش تقصیر قلبم بود که از دنیا تورو میخواست
داری میری برای من همین جا اخر دنیاست

این شعر مربوط به تیتراژ سریال عمر گل لاله می باشد

که هم اهنگ ترکیه ای و اهنگ عمر گل لاله هر دو رو در

ادامه مطلب می تونید دانلود کنید

من زندگیمو می فروشم٬ هر کی خریداره بیاد

چون که می خوام برم سفر٬قیمتش نیست خیلی زیاد

حراج کردم زندگیمو ٬  تا بتونم مرگ بخرم

دلم می خواد تنها برم٬ هیچی از این جا نبرم

من زندگیمو می فروشم٬ به یک دیدار به یک نگاه

هر کی خریداره بگه٬ آی مردم زندگی خواه

من زندگی رو نمی خوام٬ مرگ واسه من قشنگتره

گاهی میون بودنا٬ نبودن خیلی بهتره

دل بریدم از همه کس٬ از خودم و از همه چيز

 دیرم شده باید برم٬ نباید این جا بمونم

من زندگیمو می فروشم٬ من زندگیمو می فروشم

مرگ داره می یاد سراغم٬ از دست داره می ره هوشم

دلم گرفته از زمین٬ می خوام برم تو آسمون

خداحافظ زمینی ها...سلام خدای مهربون... ...

وقتی هستی آنقدر محو تماشا و در کنار تو بودن هستم  که از گذر سریع لحظات غافل می شوم
دوست دارم این لحظات کنار هم بودن را تا بی نهایت ادامه دهم...
وقتی هستی همه چیز "تو" می شود و من سراپا چشم
نمیدانی... نمیدانم.. هیچ کس نمی داند  که چه قدر عاشقت هستم
چه قدر برای کنار تو بودن پرپر میزنم
چه قدر همیشه نگرانت هستم
همیشه چشم به راهت هستم
خدایا این عشق پاک را از ما مگیر
هر روز بر این عشق فزونی بخش و آن را شعله ور تر کن

دوست دارم ستاره شم تو آسمونت بیایو پیدام کنی

دوست دارم بارون شمو میون ابرات بیایو پیدام کنی

منی رو پیدا کنی که هر روزش بیاد تو

چشماشو باز وا می کنه

شبا وقتی چشماشو می بنده که تو رو تو خوابش ببینه

شبا وقتی که می ره کناره پنجره دنبال قشنگ ترین ستاره می گرده برات

بین اون همه ستاره می بینه

ماه داره چشمک می زنه

با خودش می گه که باشه من تو رو بهش میدم

ولی وقتی که اونو از آسمون رویاهاش بر چیدو رفت

آسمونم عشقشو از رو زمین برداشت و رفت...

من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....

می خواهم با تو سخن بگویم....

می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...

می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...

شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...

و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...

کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...

اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...

حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...

پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...